جدول جو
جدول جو

معنی زبان شاعر - جستجوی لغت در جدول جو

زبان شاعر
(زَبْ با)
شاعری است از عرب و در عقد الفرید این دو بیت از او نقل گردیده است:
و لسنا کقوم محدثین سیاده
یری ما لها و لایحس فعالها
مساعیهم مقصوره فی بیوتهم
و مسعاتنا ذبیان طراً عیالها.
(از العقدالفرید ج 2 ص 129 چ محمد سعید عریان)
ابن مره درازد است. (منتهی الارب) (تاج العروس). و ظاهر سخن مصنف قاموس زبان مانند سحاب است (بدون تشدید) و حافظ آنرا مانندشداد (با تشدید باء) ضبط کرده است. (تاج العروس)
نام پسر امروءالقیس. (منتهی الارب) (قاموس). زبان بن امروءالقیس از بنی القین است و حافظ آنرا بر وزن شداد (با تشدید باء) ضبط کرده است. (تاج العروس)
ابن اصیعبن عمروکلبی از کسانی است که اسلام و جاهلیت را درک کرده است. (از الاصابه ج 2 ص 38)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زبان دار
تصویر زبان دار
گویا، سخنگو، آنکه بتواند مطلب خود را خوب بیان کند
فرهنگ فارسی عمید
(تَ / تِ)
دارای زبان، کسی که میتواند مطلب خود را خوب ادا کند. (فرهنگ نظام). مقول. (منتهی الارب) ، مجازاً، صریح. روشن. مدلل. آشکار: شرحی زبان دار به او بنویسد. نامه ای زبان دار به او بنویس. رجوع به زبان داشتن شود
لغت نامه دهخدا